«بنمای رخ! که باغ و گلستانم آرزوست»
«بگشای لب! که قند فراوانم آرزوست»*
«ای آفتاب حسن ِ» فرورفته در محاق
بر نی نشسته! آیه ی قرآنم آرزوست
اینجا نگاه ها به درت مانده، لحظه ای
بگشای در! که روضه ی رضوانم آرزوست
هفت آسمان طواف به شش گوشه آورند
یعنی که ذبح اکبر و قربانم آرزوست
بر سختی مصیبت تو گریه می کنند
اهل سماء و دیده ی گریانم آرزوست
در خیمه ی عزای علمدارت ای حسین (ع)!
«دیدار روی یوسف کنعانم آرزوست»
روزی به اذن مادر پهلو شکسته ات
جان می دهیم در حرمت، آنم آرزوست...
* شعر از مولانا